۷. بنویس چون دوست داری

متن را با دقت میخوانم، آنطور نیست که میخواهم! اگر از غلط‌های املایی‌اش چشم بپوشم، باز هم نمیتوانم از قرار گرفتن جملات کسل کننده چشم پوشی کنم. متن تندی مینویسم بر نقدش و مینویسم :«لطفا متن را بازبینی کنید.» درست قبل از فشردن دکمه ارسال، دکمه مکث خودم را می‌فشارم:«وایسا!!» مگر خودم اوایل نوشته هایم بی‌نقص بوده؟؟ مگر اکنون هم نوشته هایم بی نقص است؟؟‌ دست نگه میدارم. متن تندم را پاک میکنم و با تعریف از ایده متنی که نوشته سعی میکنم کمکش کنم تا نوشته‌اش را اصلاح کنم. و بعد نفس عمیقی میکشم میگویم :«از کجا معلوم؟؟ شاید از دل این نوشته ها نویسنده خوش ذوقی بیرون بیاید.» :) 

 

+ حالم خوب است، خدا را شکر. پس نوشتن متن «التیام زخم درون» احساس سبکتری داشتم و تصمیم گرفتم او را از اعماق قلبم ببخشم. سخت است کنار آمدن با این احساس رشد کرده که مانند زالو مرا از درون میمکد. مطمئنا از پسش برمی‌آیم، و مصرانه بر آن پا میفشارم ⁦:-)⁩
۳ نظر

بلوبی چگونه بلوبی شد؟

​​​​​​

اینجا قبلا یک  وبلاگ بود با عمری به درازای هزار و اندی روز. یه مدت رها شد و بعد از مدتی دوباره مینوشتم. این چرخه رها و عود مجدد هرگز به پایان نرسید تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم برای آرامش زندگیم از خیلی از سوشال مدیام اعم از اینستاگرام و دیگر برادران و خواهران دی اکتیو شوم و جز اپ های ارتباطی که لازم بود دیگر هیج کجا خانه ای نداشته باشم. 

همان روز دلم تنگ وبلاگ شد. ولی دوستش نداشتم. مثل خانه‌ای که وقتم را برایش ساخته بودم و حالا میدیدم پر از نقص است. تمامش را حذف کردم و حتی آدرس. اما پشیمانی باعث شد همین یک آدرس را برای خودم باقی بگذارم. شاید درستش این بود که پست ها را آرشیو کنم ولی خب آب رفته به جوی باز نمیگردد. 

کلام کوتاه کنم که اینجا دوباره راه اندازی شد. خوش آمدید. 

درباره من
من شاید مسافر زمان باشم
شاید هم از یه بُعد دیگه اومدم
کسی چه میدونه؟
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان