۶. التیام زخم درون

به امید روزی که از اعماق قلبم او را ببخشم.

یک و نیم سال پیش یک نفر حرفی به من زد که هنوز هم جای زخمش درد میکند. شاید میخواست حرص چیزی را دربیاورد (در حالیکه نمیدانم چه هیزم تری به فروخته بودم؟؟!!) و وقتی در شلوغی اتاق خوابگاه آن را گفت، ناگهان سکوت بود که همه جا سایه انداخت و نگاه‌ها همه به من دوخته شده بود که عکس‌العمل مرا ببینند. شاید من هم تا چند ثانیه در بهت این حرفش فرو رفتم. و ناگهان قلبم شکست. به یاد روزهایی افتادم که با تمام بدی که در حقم کرده بود من پا پیش میگذاشتم و سعی میکردم بدی او را ببخشم. این حرف او تا اعماق وجودم را سوزاند و یک و نیم سال مرا زجر داد! یک و نیم سال نه تنها از او بشدت متنفر شدم بلکه حتی اعتماد به نفسم را از دست دادم و برای کوچکترین اشتباهی که میکردم خودم را سرزنش میکردم. اثر زهر حرفش هنوز با هیچ پادزهری از بین نرفته...

۳ نظر
yeganeh. dokht
۲۳ مرداد ۰۱:۳۴

((:نزار حال دلت بخاطر اینجور چیزا بد بشه...

همیشه ادمایی هستن که به راحتی با حرفاشون دلتو بشکونن

بارها تجربه اش کردم ..

پاسخ :

حق با شماست. :)
سعی میکنم که دیگه فراموش کنم این تلخی رو...
لیمو جیم
۲۳ مرداد ۱۶:۴۳

منم یک سال تمام بخاطر حرف یکی خودم رو عذاب دادم اما تهش هیییچی نیست

اون هم خوابگاهی که رهگذرترین ادم ممکن زندگیته.یه روزی حتی اسمش هم یادت نمیاد

ذهنت رو رها کن

پاسخ :

آره واقعا تهش هیچی نیست...
ممنون به خاطر دلگرمی و همدلی:))
aramm 0_0
۰۱ آبان ۰۹:۰۱

همه ادما کم کم یدونه از این اتفاقا دارن!
ولی مهم اینه که تهش بگیم:هرچه تبر زدی مرا زخم نشد؛جوانه شد:)

پاسخ :

آره واقعا :)
درباره من
من شاید مسافر زمان باشم
شاید هم از یه بُعد دیگه اومدم
کسی چه میدونه؟
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان